مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

سالهای رنگین من

دوباره بازی

بچه که بودیم آپارتمان نشینی مفهومی برای ما نداشت خونه برای ما شامل حیاط و چند اتاق دور تا دور اون معنا میداد باغچه محل بازی ما بچه ها بود چه قدر هم لذت میبردیم از اینکه خاک رو لمس میکنیم لذت مون دو چندان میشد وقتی که از حوض کنار باغچه اب بر میداشتیم و میریختیم روی خاک تا گل بازی کنیم اون موقع خمیر بازی اون قدر ها استفاده نمیشد یادمه با همین گل بازی تخیلات مون اوج می گرفت و چیزهایی درست میکردیم که الان یادم میاد تعجب میکنم . اما بچه های امروزه تو چهارچوب خونه محبوسن و ما بزرگترها هم دائما در حال گفتن نکن نکن . واقعا با خودم فکر میکنم ما با لمس محیط زیست و بازی در مکان باز بچگی کردیم یا این کوچولوهای نازدونه با پیشرفت تکنولوژی و موند...
28 مهر 1393

بحران دو سالگی

دختر ناز من سلام سلامی به گرمی خورشید و به زیبایی گلها  الان که دارم مینویسم شما لالایی عزیز دل من . امشب  و دیشب  حس کردم دیگه واقعا داری وارد بحران دو سالگی میشی قبل تر که این کلمه رو میشنیدم متعجب میشدم ولی الان واسم ثابت شد که یک بحرانی هست به نام بحران دو سالگی خیلی بهونه گیر شدی امشب با کلی گریه خوابیدی از دو ماه پیش برنامه خواب تو تنظیم کردم و هر شب ربع ساعت ربع ساعت زودتر خوابوندمت تا الان که رسید به ساعت هشت و نیم تا نه . از این موضوع خیلی خوشحال بودم هر چند که از خیلی چیزها گذشتم از مهمونی رفتن از مهمون پذیرفتن تو اون ساعت اما حالا با بهونه گیری هات موندم چی کار کنم ذهنم یاریم نمیکنه حس میکنم هنگ کردم هر بازی ...
18 مهر 1393
1